سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

تورایه

    نظر

همه ی همه ی سلول هام از شدت شعف و شوق گر می گیرد و گوش هام داغ می شود. دلم می خواهد کلاس را بگذارم رو سرم و آن قدر جیغ بکشم و بالا پایین بپرم که همه ی رمقم تمام شود و بیهوش بیفتم روی همین کتاب باز آرایه،وسط خودآزمایی درس ایهام .
نرگس مست نوازشگر مردمـ دارش / خون عاشق به قدح گر بخورد، نوشش باد!
دلم می خواهد صد و چهل و هشت بار دور حیات مدرسه بدوم و به همه ی عالم اعلام کنم که کشفِ ایهامِ های غزل های بوسیدنی حافظ، از حس خوبی که  اثبات بغرنج ترین قضیه ی هندسه به آدم می دهد هم- هزار بار- شیرین تر است . از حل پیچیده ترین مسئله ی ریاضی هم انرژی بخش تر است.
دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری / جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
ایهام را که پیدا می کنم دلم می خواهد اورکا اورکا کنان از کلاس بزنم بیرون و خودم را پرت کنم بغل خدا و دست هاش را  به خاطر موهبت تغییر رشته ببوسم. بعد بروم به مولفان کتاب ادبیات اول شکایت کنم که چرا بیت "
چشم چپ خویشتن برآرم/تا چشم نبیندت بجز راست" را از تو شعر حفظی"هرجا که تویی تفرج آنجاست" حذف کرده اند ؟!

بعد نوشت :فراموش کرده ام  : (

بعد تر نوشت: آبی ها ، به پیشنهاد صاد ویرایش شده اند .

بعد ترین نوشت : حتم دارم اگر فردوسی از گور بر خیزد و نقد هایی که بر اشعارش نوشته اند را بخواند ، کف خواهد کرد. سهراب هم .